مقدمه:
اهداف چیزی نیستند که یک شبه یا یک روزه به آن دست پیدا کنید. رویاهای ما وقتی به واقعیت تبدیل می شوند که اجازه دهیم رویاها رها و بدون محدودیت پیشروی کنند. بدون هیچ دغدغه ای رویا پردازی کنید.
تصور کنید میخواهید عرض رودخانه ای را که آب با سرعت در آن جریان دارد بپیمایید ممکن است بدون هیچ وسیله و کمکی بتوانید به سختی عرض رودخانه را طی کنید، ولی بدون تردید جریان آب روی شما تأثیر می گذارد، شما را از مسیرتان منحرف می کند و به نقطه دیگری می رساند. درصورتی که می توانید با تکیه بر طنابی که از یک طرف رودخانه به طرف دیگر کشیده شده است، به راحتی عرض رودخانه را طی کرده و درست به نقطه مورد نظرتان برسید.
زندگی را به یک رودخانه خروشان تشبیه کنیم هدف همان نقشی را دارد که طناب هنگام عبور از رودخانه دارد. هدف به حرکت انسان ثبات و نظم می دهد و او را در مسیر صحیح نگاه می دارد و باعث می شود امواج خروشان زندگی نتواند او را به این سو و آن سو بکشاند. اگر به طناب اهدافتان محکم بچسبید دقیقاً به همان جایی در زندگی می رسید که در نظر داشته اید. نکته مهم این است که اگر برای زندگی تان هدف هایی تدوین نکرده باشید، باید وقت و انرژی خود را صرف رسیدن دیگران به اهدافشان بکنید.
۱. بر مبنای خودآگاهی (در حوزۀ فردی) باشد
هر چقدر فرد خودآگاهتر باشد و براساس خودآگاهی اش هدف گذاری کند، احتمال رسیدنش به هدف بیشتر است؛ یعنی هر چقدر واقعی تر هدف گذاری کنیم، تعهد بیشتری داریم که به هدفمان برسیم.
هدف گذاریِ واقعی زمانی اتفاق می افتد که براساس نیازها، مسئله ها و.. صورت گیرد؛ نه از روی تقلید، حرص و طمع.
۲. جزئی و دقیق باشد
هدف گذاری باید جزئی و دقیق باشد؛ یعنی وقتی هدف گذاری می کنیم، دقیقاً بدانیم چه می خواهیم.
یکی از اشتباهات رایج در هدف گذاری این است که کلی هدف گذاری کنیم؛ مانند هدف گذاری برای موفق شدن، سلامتی، قبولی در دانشگاه دولتی، پولدار شدن و… .
بنابراین هرچه دقیق تر بدانیم که چه می خواهیم دقیقتر برای رسیدن به هدف برنامه ریزی میکنیم.
۳. باید مثبت باشند
هدفی که برای خود تعیین می کنیم باید مثبت باشد. یعنی ما نمی توانیم اهداف خود را به این صورت تعریف کنیم: «خدایا من ذلیل و خار نشم»، «می خوام در کارم موفق شوم تا حال فلانی را بگیرم» و….
باید دقت کنید که این مسائل جزو اهداف محسوب نمی شوند و با هر بار مرور کردن شان انرژی و انگیزه لازم را به ما منتقل نمی کنند.
۴. قابل اندازه گیری باشند
باید اهدافی برای خود تعیین کنیم که قابل اندازه گیری باشند و بتوان آنها را سنجید. یعنی باید به طور واضح بیان کنیم هدفی که برای خود در نظر گرفته ایم، چقدر باشد.
یکی از بیشترین هدف ها، پول دار شدن است. اما افراد در اکثر مواقع اندازه و مقدار آن را مشخص نمی کنند. یعنی فرد می گوید «من می خوام پول دار شم»، این هدف ویژگی ها و مشخصات یک هدف خوب را ندارد زیرا باید به طور واضح بیان شود که تا چه مقدار پول و سرمایه آن فرد را راضی می کند و به دیگر اهدافش می رساند.
۵. باید مکتوب باشند
اهداف خود را بنویسید تا واقعی و قابل دسترس شوند. نوشتن اهداف باعث می شود تا بتوانید بهتر آنها را اولویت بندی کرده و برای تک تک شان برنامه ریزی کنید.
بسیاری از افراد با این کار مقابله کرده و می گویند ما در ذهن خودمان می دانیم که قرار است چه کاری انجام دهیم و به کجا برسیم. باید بدانید که اصلا نمی توان به حافظه اطمینان کرد و از طرف دیگر نیز می توان با هر بار خواندن اهداف مکتوب شده انگیزه بیشتری برای رسیدن به دست آورد.
۶. مطابق علایق ما باشند
همه ما در زندگی کارهایی را انجام داده ایم که مورد رضایت دیگران قرار بگیریم، در صورتی که اغلب آنها اصلا مورد علاقه ما نبوده اند. مانند تحصیل در رشته ای که به آن علاقه ای نداریم، کار کردن در شغلی که مورد نظر ما نبوده و….
این کارها به جز تلف کردن وقت و نارضایتی از زندگی هیچ سود دیگری ندارند. باید اهدافی برای خود انتخاب کنید که مطابق علاقه ها و نیاز های تان باشد، نه علاقه ها و نیازهای دیگران.